برای دل خودم ....

سیگار لبانم را  می سوزاند... 

.رقص دود در هوا و 

 ذهن من با هزاران علامت سوال !

ضربه های محکم  .. 

.پک های عمیق سیگار.... 

و تصور عمیق عشق!

بیراهه ها خاکی اند و راه ها دراز و طولانی و طاقت فرسا  

.بیزار از این همه تضاد و ریا ..

چهره های  رنگارنگ . 

.ماسک هایی که اشتباهی زده شده اند..

دنیای پوچ و بی معنی .. 

 شعار های تو خالی ...ادم های دو رو ... 

.اتاق دور سرم می چرخد و من حتی مغزم تهی شده از هر چه که آزارم می دهد ! 

بوسه ایی می زنم بر بازوانم و غرق می شوم در خودم و خووووودم و خووودم ! 

هیچ کس مهم نیست ..مهم من هستم واین فکر کهنه که شعار میدهد اما کهنه تر میشود . 

.لباسی نو بر تن میکنم ..زیبایی ام را صد چندان میکنم ..و نگاهی عاشقانه به خودم می اندازم..لیاقتم 

 بالا تر از این است که خود را در دام عشق او اسیر کنم ..بگذار همچنان گرفتارم بماند...