اندر احوالات مادر !! این موجود شگفت انگیز !!!!

نزدیک یه ماهی وظیفه ی مادر مان افتاده بر دوش ما(به علت همون قضیه ی تصادف و اینا ) و ما به ارزش والای کار های مادرمان پی بردیم !

گذشته از غر زدن های من در امر شستن و جارو و پخت و پز !!!!! هیچ کدوم از این وظایف را به درستی مادر جانمان انجام نداده ایم !

بماند غر های داداش جان هایمان !! که --از این غذا بدم میاد - نمکش زیاده --این چیه ؟ --اون چیه ؟--دیگر جانمان را به لبمان رسانده اند !

ولی خداییش !! هیچ کاری به سختی کار های خونه نیست ! و ما این را با گوشت و پوست و استخوانمان لمس کرده ایم :(

ما از همین جا به مادر جانمان قول میدهیم --دیگر غر نزنیم--هر چه شد سر او خالی نکنیم--داد نزنیم --جیغ نکشیم --نشکنیم -- و دستشان را هم می بوسیم !

ولی مامان جان شما هم یک قول به من بدهید : تورو جان هر که دوس داری زود تر خوب شووو !!!

++ما نمیدانیم مادرمان چطور این همه کار خانه را انجام میدهد ! بیرون از خانه هم کار میکند ! اصلا هم دم بر نمی آورد !؟؟!

این معضلی شده برای مغز کوچک ما !!!!

تازه بعد از ان باید ما غر بزنیم ! داد بکشیم ! هر چه هست بر سر او خالی کنیم ! آن وقت حالا شاید یک خرده دم برآورد و با جارو دنبالمان کرد !

به جان خودم که هیچ کی عزیز تر از ان نیس ! ما مادرمان را از این به بعد درک خواهیم کرد !!!!

تا ببینیم !