خیلی جاها باید سکوت کرد.باید نشکست.باید نگاه کرد و پوزخندی زد به اندازه ی حماقتت.حماقتی که هیچکی نمیفهمه جز خودت! بقیه لبخند میزنن،تایید میکنن،گاهی هم تعریف میکنن،و تو همیشه مجبوری بگی که خوشحالی هستی-خدا،خدا،خدا شکر،شکر که من هستم، وجود دارم،زنده ام هرچند زندگی کردن را بلد نباشم!-این یعنی بلدی،یعنی کفر نمیگی،یعنی بلد نیستی کافر باشی.یعنی ادمی . از رو نقاب صورتتون متنفرم،هر چند خیلی وقته،این نقاب رو صورت خودمم سنگینی میکنه!
من انسان رو باور ندارم و انسان و انسانیت رو.همین.
سلام سلی جان
خوبی خانوم گلی
چه خبرا
خوش میگذره...
دلم تنگ بود برا نوشته هات...کاملا جدی..یه جور گم کرده خودم!
خوش میگذره؟با درسا وزندگی چه میکنی؟
به اون نیلو بی معرفت بگو گیرم بیفته خینشو میریزنم(ایکون خشانت ...)
دلم برا همه بچه ها تنگ شده..
سلام
من باور دارم برخلاف تو
با یاسمنگولا آپم
خواستی بیا
فعلا...
منم از نقاب رو صورتت متنفرم
گاهی وقتا از خودتم متنفرمیشم.....
کاش خودتم یه نقاب نمی ذاشتی رو صورتت!
همه ی نقاب دارها بالاخره روزی رسوا می شوند. اگر به انسان و انسانیت شک داری به زمان شک نکن .زمان به نفع انسانیت جلو میره...تاریخ اینو ثابت کرده..هرچند که گاهی خیلی یواش یواش جلو می ره.
میخوای نقابتو برداری ؟ به همین راحتی نیست ...
چنبار با مشت بکوبون تو صورت خودت ! نقابت میشکنه و خودت میشی ولی باید درد و سختیشم بکشی !
اونوقت تازه از بقیه مشت خوردن شروع میشه ..!
من که میگم نقاب داشتن راحتتره ...!
همه نقاب دارن ! بدتر از همه اونایی ان که از نقاب دیگران تعریف میکنن و از نقاب دیگران خوششون میاد . حال بهم زن ترین بشرا ان!
سلام
همه نقاب دارن.دنیا اینطوریه دیگه نمیشه کاریش کرد
سلام
خوبی؟
آپم.
فعلا...
ولی من انسانیت رو باور دارم...
آی که حرفات حرفای منه !!
دیگه دارم میترکم از این انسان بودن
:d...khelii ghashang booodaaa..nababa koja ashegh shodam man???:D
سلام بی وفا .
هنوز منو میشناسی ؟ خبری ازت نیست . کجایی؟
السلام
باور بفرمایید که بنده از لحظه ای که شما به ملاقات بنده آمدید تا به الان نگران این لبی جان شما می باشم و ترس از این دارم که نکند لبی گرامی شما همچنان زخمی باشند و در بستر بیماری به سر برند؟!؟!؟!
در توهمی از انسانیت
توهمی از وجود
و دعایی از سر نیاز!
و به قول همون نوشته ی گوشه ی راست بلاگ: باید احمق بود ....
میدونی که این متنها کپی رایت نداره... فکر کنم ابراهیم نبوی هم خوشحال بشه این متن خوبشو افراد بیشتری بخونن... مرسی که سر زدی...
از تمام رمز و رازهای عشق...
جز همین سه حرف...
جز همین سه حرف ساده میان تهی
چیز دیگری سرم نمی شود!
ولی...
راستی,دلم که میشود... (زنده یاد قیصر امین پور)
سلام مهربون از وقتی لینکت کردم حتی زحمت یه تک پا اومدنم به وبلاگ منو ندادی...
از دستت ناراحت نیستم...
ولی...
به امید دیدار...
ممنون از لطفت...
بای
داشتیم اینجا رد می شدیم اومدیم اینجا یه سوت بکشـــــیم و بریم!
همین
سلی جون کجائی دختر ؟؟
همین جوری..
حالت خانم نویسنده؟
از صادق که گذشتی..
به کامو نرسیدی؟